بله. کاملا درست است. دلیل علاقه‌ام به حسابداری را هم در خلال این گفتگو توضیح می‌دهم. ولی در پاسخ این سوال باید بگویم، از ترم دوم دانشگاه، حسابداری برایم جدی شد و کاملا به آن علاقه‌مند شدم. حالا چرا یک ترم طول کشید تا این علاقه در من به وجود بیاید؛ دلیلش این بود که آن زمان یک رویه عجیبی در دانشکده ما حاکم بود که، طبق آن، اصول حسابداری1 را از ترم دوم می‌توانستیم انتخاب کنیم. من دلیلش را هیچوقت متوجه نشدم. به هر حال، ترم اول فقط یک سری دروس عمومی و پایه داشتیم که طبیعتا علاقه‌ای به حسابداری در ما ایجاد نمی‌کردند. ولی تقریبا از همان جلسات اول کلاس اصول حسابداری1 به طور جدی به حسابداری علاقه‌مند شدم. پیش از آن تصور دقیقی از حسابداری نداشتم. ولی در اثر تدریس بسیار حرفه‌ای و هوشمندانه جناب آقای قاسم محبی (حسابدار رسمی، کارشناس رسمی دادگستری) تقریبا همه ما در همان جلسات اول به این رشته علاقه‌مند شدیم. آقای محبی که امیدوارم هر جا هستند سلامت و موفق باشند، روش جالبی برای تدریس اصول حسابداری داشت. ایشان در خلال تجزیه و تحلیل رویدادهای مالی و انجام ثبتهای حسابداری و تهیه صورتهای مالی، مدام به چارچوب مفهومی گزارشگری مالی گریز می‌زد و دلیل انجام هر کاری را از این منظر توضیح می‌داد. این به نظرم بهترین روش برای آموزش اولیه حسابداری است. من خودم هم در سرتاسر دوران تدریسم در دانشگاه این رویه را دنبال کردم. به هر حال، اینطور شد که بدواً در کلاسهای درس ایشان جرقه عشق و علاقه به حسابداری در جانم افتاد، و همچنان در وجودم زنده مانده است. آن سال طوری به حسابداری علاقه‌مند شده بودیم که با دو، سه نفر از دوستان دیگر به طور جدی به فکر راه‌اندازی انجمن علمی دانشجویی حسابداری در آن دانشکده افتاده بودیم. حتی با الگوبرداری از انجمن علمی دانشجویی فیزیک دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی (که برادر همسر یکی از دوستان عضو آن بود) پیش‌نویس اساسنامه‌ای را هم برای انجمن تهیه کرده بودیم. ولی در گیر و دار کارهای اداری، انجام این کار به فرجام مناسب نرسید.