نقل قولتان از نوشته‌ها و گفته‌های من در این ارتباط دقیق نیست! خیلی وقتها دلیل دلخوری خیلی از عزیزان از من به خاطر همین نقل قولهای نادقیق است. من هر جا درباره تحصیلات تکمیلی حسابداری گفته و نوشته‌ام، موضوع را به این شکل طرح کرده‌ام که ادامه تحصیل دانشگاهی در مقاطع تحصیلات تکمیلی حسابداری (فوق‌لیسانس و دکتری) با هدف پیشرفت در کار حرفه‌ای نادرست و بیراهه است. اینجا یک قید مهم وجود دارد: با هدف پیشرفت در کار حرفه‌ای. این چیزی نیست که ادعای من باشد. این رویه‌ای است که در جهان وجود دارد. در هیچ حرفه توسعه‌یافته حسابداری در جهان نمی‌توانید موردی را پیدا کنید که راه پیشرفت افراد حرفه‌ای از تحصیلات تکمیلی دانشگاهی بگذرد. محال ممکن است. من قبل از آنکه به عنوان دبیرکل به انجمن حسابداران خبره ایران بیایم، حدود دوسال درباره انجمنها و نهادهای حسابداری در جهان مطالعه می‌کردم که حاصل آن در سلسله مقالات آشنایی با نهادهای حسابداری در مجله حسابدار (خرداد 1391 تا اردیبهشت 1392) منتشر شد[1]. بعد از آنهم به دلیل علاقه شخصی و جایگاه شغلیم همیشه روند حرفه حسابداری در جهان، به‌ویژه در کشورهای توسعه‌یافته، را دنبال کرده‌ام. یعنی می‌توانید به شناخت من از حسابداری جهان اعتماد کنید. حتی دوستانی که نمی‌توانند اعتماد کنند هم خودشان می‌توانند بروند مطالعه کنند. مجددا به ضرس قاطع عرض می‌کنم، در هیچ حرفه توسعه‌یافته حسابداری در جهان نمی‌توانید موردی را پیدا کنید که راه پیشرفت افراد حرفه‌ای از تحصیلات تکمیلی دانشگاهی بگذرد. در این کشورها انجمنها و نهادهای حرفه‌ای حرف اول و وسط و آخر را در حسابداری (شامل همه شاخه‌های تخصصی آن) می‌زنند. به همین دلیل، تنها راهی که در این کشورها برای ورود و پیشرفت افراد در زمینه‌های تخصصی مختلف حسابداری وجود دارد، از مسیر حرفه‌ای است؛ نه دانشگاهی.


در انگلستان و کشورهای مشترک‌المنافع (ولز، اسکاتلند، ایرلند، استرالیا، کانادا، هند،...) پرورش حسابداران حرفه‌ای از همان نقطه آغاز از مسیر انجمنهای حرفه‌ای است. یعنی افراد علاقه‌مند به ورود به حرفه حسابداری، پس از دیپلم دبیرستان یا کالج، وارد دوره‌های حرفه‌ای حسابداری نزد انجمن‌هایی همچون انجمن حسابداران چارترد انگلستان و ولز (ICAEW)، انجمن حسابداران رسمی چارترد (ACCA)، انجمن حسابداران مدیریت چارترد (CIMA)،... می‌شوند، و پس از گذراندن این دوره‌ها و عضویت در این انجمنهای حرفه‌ای، به عنوان حسابداران حرفه‌ای گواهی‌شده از سوی این انجمنهای حرفه‌ای وارد حرفه حسابداری می‌شوند. در کشورهای دیگر (از جمله، امریکا) نیز افراد فقط مبانی حسابداری را در سطح لیسانس حسابداری در دانشگاهها آموزش می‌بینند. سپس، برای ورود به حرفه و پیشرفت حرفه‌ای ناچارند شرایط دریافت حداقل یک گواهینامه حرفه‌ای و عضویت در انجمن حرفه‌ای صادرکننده آن گواهینامه را احراز کنند. ما در ایران، در هیچ دوره تاریخی انجمنهای حرفه‌ای قدرتمند در حسابداری نداشتیم. ولی تا دلتان بخواهد رشته حسابداری در دانشگاهای ما توسعه کمی پیدا کرده است. به همین دلیل، تنها مسیر در دسترس برای توسعه فردی حسابداران در ایران راه تحصیلات تکمیلی دانشگاهی بوده است. البته نه اینکه ما توان ایجاد انجمنهای حرفه‌ای قدرتمند را نداشته‌ایم. بلکه شرایط کشور و اقتصاد ایران طوری بوده است که انجمنهای حرفه‌ای حسابداران نتوانسته‌اند قدرت پیدا کنند. اینطور شده است که در حسابداری ایران تحصیلات تکمیلی دانشگاهی رشد سرطانی پیدا کرده است. این ابداً توهین به دانشگاهها نیست. عین واقعیت است. در بدن انسان یا هر موجود زنده‌ای وقتی مجموعه‌ای از سلولها رشد غیرعادی پیدا می‌کنند، به این عارضه اصطلاحا سرطان گفته می‌شود. در حسابداری ایران چنین رشد غیرعادی در تحصیلات تکمیلی دانشگاهی رخ داده است. به طوری که حتی حیات کل حسابداری ایران را تهدید می‌کند. چون در کشورهای توسعه‌یافته همه خوراک آموزشی دانشگاهها حتی در نظری‌ترین مباحث حسابداری توسط حرفه و نهادهای حرفه‌ای تامین می‌شود. اصلا نظری‌تر از تئوری‌های حسابداری مگر داریم؟ ریشه همه مباحثی که در تئوری‌های حسابداری مطرح می‌شوند در نشریات انجمن حسابداران رسمی امریکا (AICPA) است. منبع همه آموزشها و مباحث دانشگاهی حسابداری هم در استانداردهای حسابداری و حسابرسی و سایر نشریاتی است که همگی آنها محصول انجمنها و نهادهای حرفه‌ای هستند. چرا ما با اینکه یکی از قدیمی‌ترین تمدنها و یکی از باسابقه‌ترین حسابداری‌های جهان را داریم، ولی در سطح بین‌المللی حرفی برای گفتن نداریم؟ چون نهادها و انجمنهای حرفه‌ای قدرتمند حسابداری نداریم. یا دقیق‌تر بخواهم بگویم، چون شرایط حکمرانی و شرایط اقتصادمان به گونه‌ای بوده که شرایط قدرتمندشدن نهادها و انجمنهای حرفه‌ای حسابداری در ایران فراهم نشده است. این تمام حرفی است که من در تمام این سالها در هر جا که فرصتی فراهم بوده است گفته‌ام و نوشته‌ام.


اما در پاسخ سوالتان که پرسیدید چرا خودم در مقاطع تحصیلات تکمیلی ادامه تحصیل دادم، یک دلیل مشخص و نسبتا مضحک داشت؛ و آنهم برای به تعویق انداختن خدمت نظام وظیفه بود! تعداد قابل توجهی از پسران دلیلشان برای ادامه تحصیل همین است. اساسا ما اعتقاد راسخی به ضرب‌المثل «از این ستون به آن ستون فرج است» داریم! ]خنده[ سالی که من طبق روال عادی می‌توانستم از مقطع لیسانس دانش‌آموخته شوم، ناگهان امکان خرید خدمت نظام وظیفه لغو شد. به همین دلیل، در ترم آخر چند واحد درسی را حذف کردم، ترم بعد را هم مرخصی تحصیلی گرفتم، تا بتوانم خودم را برای کنکور فوق‌لیسانس آماده کنم؛ که به خدمت سربازی نروم! پیش از آن به هیچ‌وجه چنین قصدی نداشتم. به همین دلیل، برای شرکت در کنکور فوق‎لیسانس آن سال اصلا آمادگی نداشتم. بنابراین در کنکور آن سال حتی نام‌نویسی هم نکردم. آن زمان (سال 1380) فقط دانشگاههای علامه طباطبایی، تهران، شهید بهشتی، تربیت مدرس، الزهرا، شیراز، شهید چمران (اهواز) و واحدهای علوم و تحقیقات و تهران مرکز دانشگاه آزاد اسلامی در مقطع فوق‌لیسانس حسابداری دانشجو می‌پذیرفتند. ظرفیت پذیرش همه این دانشگاهها هم مجموعا کمتر از صد دانشجو در سال بود. به همین دلیل، قبولی در مقطع فوق‌لیسانس حسابداری کار بسیار دشوار و در نظر اغلب دانشجویان قریب به محال بود. 


ولی به هر حال من تصمیم گرفته بودم بخت خودم را امتحان کنم. خوشبختانه همان سال، یکی از همکلاسی‌هایم رتبه چهارم کنکور سراسری فوق‌لیسانس حسابداری شد. از این نظر هم راهنمای خوبی بود که چه منابعی را بخوانیم؛ هم امید به قبولی را در دل ما زنده کرده بود. آن سالها یک تصوری در بین دانشجویان حسابداری وجود داشت، مبنی بر اینکه هر کسی زبان تخصصیش ضعیف باشد نمی‌تواند در کنکور فوق‌لیسانس موفق شود. جالب اینکه آن دوستمان زبان تخصصی را کلا سفید داده بود. با این حال رتبه چهارم کنکور شده بود. این برای همه هم‌دوره‌ای‌های ما خیلی امیدبخش بود. اتفاقا من هم سال بعد با همان روش خودم را برای کنکور آماده کردم، و من هم زبان تخصصی را سفید دادم (هیچ تستی را نزدم) و من هم رتبه چهارم کنکور سراسری و رتبه دوم کنکور دانشگاه آزاد اسلامی شدم!


یک نکته دیگر هم آن زمان وجود داشت که به نظرم قابل توجه است. آن سالها به دلیل اینکه قبولی در مقاطع تحصیلات تکمیلی حسابداری بسیار دشوار بود، داشتن مدارک دانشگاهی مقاطع تحصیلات تکمیلی یک کارکرد جانبی پیدا کرده بود؛ کارفرمایان با اینکه بعضا می‌دانستند در مقطع تحصیلات تکمیلی حسابداری مهارت و دانش کاربردی افزون‌تری (نسبت به لیسانس) به افراد آموزش داده نمی‌شود، ولی فرض می‌کردند با توجه به دشوار بودن ورود افراد به این مقاطع، قاعدتا دانش‌آموختگان این مقاطع افراد باهوش‌تر و شایسته‌تری هستند؛ همین! و متاسفانه همین کارکرد جانبی رفته‌رفته موجب شد تا سایر دانش‌آموختگان لیسانس حسابداری هم برای اینکه از این قافله عقب نمانند و شایستگی خود را به کارفرمایان اثبات کنند به دنبال تحصیلات تکمیلی بروند. مثلا،‌ در بانکها و شرکتهای بزرگ طبق یک قاعده نانوشته رفته‌رفته این رویه غلط جاافتاد که صرفا از دانش‌آموختگان دکتری حسابداری برای انتصاب در سمت ارشدترین فرد مالی استخدام کنند! حسابداران حرفه‌ای صلاحیت‌دار وقتی با این رویه عجیب و غریب مواجه شدند، با اینکه می‌دانستند تحصیلات تکمیلی دانشگاهی هیچ دانش و مهارت قابل توجهی به آنان اضافه نمی‌کند، ولی برای اینکه مزیت رقابتی خود را حفظ کنند به دنبال گرفتن مدارک فوق‌لیسانس و دکتری حسابداری رفتند. از آن طرف، دانشگاهها هم وقتی با این سیل متقاضیان تحصیلات تکمیلی مواجه شدند، سال به سال ظرفیت پذیرش خود را بالاتر و بالاتر بردند. به همین پوچی و عبثی! واقعا باورنکردنی است که ما طی سالیان دراز گذشته چه منابع هنگفتی را در این دور باطل به هدر داده‌ایم و هیچ نفع مشخصی هم در سطح ملی و در حرفه حسابداری عایدمان نشده است. در صورتیکه اگر بنگاههای بزرگ اقتصادی ما به جای اهمیت دادن به مدارک دانشگاهی به گواهینامه‌های حرفه‌ای داخلی و بین‌المللی بها می‌دادند، به همین نسبت می‌توانستند موجب توسعه این گواهینامه‌های حرفه‌ای در کشور شود.

[1]- پیوست (1): مقاله‌ها را ببینید.